صدای سکوت من
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 8 آبان 1391برچسب:, توسط رز |

شت

ز آن نامه اي كه دادي و زان شكوه هاي تلخ 
تا نيمه شب بياد تو چشمم نخفته است 
اي مايه اميد من اي تكيه گاه دور 
هرگز مرنج از آنچه به شعرم نهفته است 
شايد نبوده قدرت آنم كه در سكوت 
احساس قلب كوچك خود را نهان كنم 
بگذار تا ترانه من رازگو شود 
بگذار آنچه را كه نهفتم عيان كنم 
تا بر گذشته مينگرم 
عشق خويش را 
چون آفتاب گمشده مي آورم به ياد 
مي نالم از دلي كه به خون غرقه گشته است 
اين شعر غير رنجش يارم به من چه داد 
اين درد را چگونه توانم نهان كنم 
آندم كه قلبم از تو بسختي رميده است 
اين شعر ها كه روح ترا رنج داده است 
فريادهاي يك دل محنت كشيده است 
گفتم قفس ولي چه بگويم كه پيش از اين 
آگاهي از دو رويي مردم مرا نبود 
دردا كه اين جهان فريباي نقشباز 
با جلوه و جلاي خود آخر مرا ربود 
اكنون منم كه خسته ز دام فريب و مكر 
بار دگر به كنج قفس رو نموده ام 
بگشاي در كه در همه دوران عمر خويش 
جز پشت ميله هاي قفس خوش نبوده ام 
پاي مرا دوباره به زنجيرها ببند 
تا فتنه و فريب ز جايم نيفكند 
تا دست آهنين هوسهاي رنگ رنگ 
بندي دگر دوباره بپايم نيفكند
+ نوشته شده در  دوشنبه



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.